- Policy Analysis
- مقالهها و دیدگاهها
اعراب و اسرائیل خاورمیانه نو را برای بایدن متفاوت از هم ترسیم میکنند
Also published in Haaretz
پایتختهای کشورهای خلیج فارس و اورشلیم شاید بر سر مفهوم «همکاری امنیتی منطقهای» توافق کامل نداشته باشند یا در این مورد که ائتلاف ضدایرانی چگونه باید باشد، اما فرصتهایی برای دیگر انواع همکاریها وجود دارد.
شکی نیست که اعراب و اسرائیل انتظارهای بسیار متفاوتی از سفر پرزیدنت بایدن به خاورمیانه دارند. انتظارات اسرائیل از دیدار بایدن سرراست است. اسرائیل از بایدن میخواهد تعهد مادامالعمر آمریکا به اسرائیل را به نمایش بگذارد تا به کشورهای منطقه و همه کسانی که در ایالات متحده در تردید به سر میبرند یادآور شود که نباید سرزندگی روابط آمریکا و اسرائیل را زیر سوال ببرند.
البته اسرائیل مایل است که آمریکا در میانه بنبست مذاکرات هستهای ایران، دامنه این مذاکرات را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد، اما به رغم تاکیدهای مکرر اسرائیل بر این موضوع در طول یک سال و نیم گذشته، به سختی میتوان پذیرفت که این تلاش حاصلی داشته باشد. در عین حال، اسرائیل در درجه اول از بایدن میخواهد تا گامهای اولیه را در مسیر عادیسازی روابط اسرائیل با ریاض بردارد.
خواست مقامات ارشد عرب بسیار اساسی است. آنها میخواهند مطمئن باشند که آمریکا خاورمیانه را ترک نخواهد کرد و این منطقه همچنان برای امنیت ملی آمریکا حیاتی خواهد بود. آنها هر روز از سیاستمداران آمریکایی میشنوند که دربارۀ «استقلال انرژی» حرف میزنند و برداشتشان از این حرفها این است که خاورمیانه دیگر اولویت واشنگتن نیست و ایالات متحده بیشتر روی سه موضوع چین، کووید و تغییرات اقلیمی و اکنون هم اوکراین متمرکز است.
مقامات پنتاگون موکداً به مقامات عرب میگویند که میزان نیروهای آمریکایی در خاورمیانه سالیان متمادی ثابت بوده و ایالات متحده این منطقه را از اولویتهای خود حذف نمیکند. اما مقامات عرب این حرفها را باور نمیکنند. آیا کشورهای عربی در صورتی که رئیس جمهور آمریکا در حین سفر خود، چنانکه انتظار میرود، علناً تعهد آمریکا به خاورمیانه را اعلام کند، آن را باور خواهند کرد؟ اطمینانی به واکنش مثبت اعراب نیست.
اسرائیل سخنان علنی بایدن درباره «ادغام منطقهای» اسرائیل را دلیلی بر ادامه تمرکز آمریکا بر منطقه خاورمیانه میداند و لذا این روایت اعراب را رد میکند که آمریکا دارد علاقهاش به خاورمیانه را از دست میدهد. این رویکرد به موازات تمایل عمیق اسرائیل برای نزدیک شدن به عربستان سعودی مطرح است و به دنبال آن تغییر معادله در خاورمیانه برای رویارویی با نیروی بیثباتکننده ایران و گروههای نیابتیاش در منطقه.
هم منافع منطقهای اسرائیل و هم منافع آن در روابط دوجانبه فکر ایجاد یک ائتلاف گسترده عملی -اگر نه در قالب پیمان رسمی- علیه ایران در منطقه را تقویت میکند. وقتی مقامات اسرائیلی میگویند که میخواهند آمریکا ایجاد یک معماری جدید منطقهای را رهبری کند، در راس آن منظورشان همکاری امنیتی است -اگرچه منحصر به آن نیست.
به طور خاص، وارد شدن اسراییل در سنتکام همراه با اعراب (و پاکستانیها) فرصتی برای گفتگو درباره چیزی است که ممکن است در گذشته یک امر خیالی بوده باشد: شروع همکاری اسرائیل و اعراب در زمینه اشتراک در اطلاعات تجسسی عمومی، توانمندیهای سایبری و ردیابی حملات راکتی و پهپادی ایران و نیروهای نیابتی آن در منطقه.
چنین همکاریهایی با رهبری سنتکام مهم است و باید پیام مناسبی در مورد عزم منطقهای به تهران ارسال کند. روشن است که تقریباً همه متحدان ایالات متحده در منطقه از آمریکا میخواهند که بهای تلاشهای بیثباتکننده ایران در منطقه را با قدرت به ایران تحمیل کند.
با این حال، در اسرائیل حرفهایی هم درباره فراخوان برای ایجاد ناتوی خاورمیانه شنیده میشود. برخی در پارلمان اسرائیل فکر میکنند که این موضوع همین الان باید اعلام شود تا بتوان جلوی ایران را گرفت. البته این فراخوانها جدا از حساسیتهای منطقهای و دستاوردهایی مطرح میشود که به خاطر سنتکام قابل حصول است. علاوه بر این، مقامات آمریکایی در گفتگوهای خصوصی ابراز تردید میکنند که بایدن در این سفر، صریحاً و کاملاً علنی، قدمی در تشویق یک «دفاع هوایی» مشترک در برابر راکتها و پهپادها بردارد یعنی آن چیزی که مقامات اسرائیلی اعلام کردهاند.
بله، اسرائیل در سنتکام واقعیتهای جدیدی را برای اعراب و اسرائیلیها خلق میکند که بتوانند اطلاعات حیاتی از جمله اطلاعات درباره دفاع هوایی را به اشتراک بگذارند. با این حال، مقامات آمریکایی میگویند که برخی از کشورهای عربی در مورد هر چیزی که ایران آن را ائتلافی به منظور مقابله با خود ببیند، تردید دارند. این کشورها با توجه به مجاورتشان با ایران به شدت احساس آسیبپذیری میکنند.
در سفری که به ابوظبی داشتم، مقامات اماراتی به من گفتند که برای اسرائیل، با توجه به قدرت نظامیاش و فاصلهاش با ایران، راحتتر است که درباره این مسائل حرف بزند. اما چنانچه ایران آنها را متحد نزدیک اسرائیل بداند، هرگونه رویارویی ایران و اسرائیل میتواند آنها را بسیار آسیبپذیرتر کند؛ چرا که آنها در همسایگی ایران قرار دارند.
امارات نمیخواهد به عنوان نوک نیزه اسرائیل شناخته شود. تصادفی نیست که بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل، در حالی که از کشورهای عضو پیمان ابراهیم مثل مراکش و بحرین بازدید کرده است، حداقل به طور علنی از امارات بازدید نکرده است.
میتوان به درستی تصور کرد که اعراب و اسرائیل از نظم جدید سنتکام سود میبرند، اما برای هر نحو همکاری چندجانبه محدودیتهایی وجود دارد. با توجه به عمق بیاعتمادی موجود بین خود کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، همکاری دوجانبه با اسرائیل برای برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آسانتر است تا پیوستن به یک ساختار رسمی چندجانبه.
هر چیزی که بیش از میزان لازم در منظر عمومی قرار گیرد، برای رقبای آنها شناخته میشود و میتواند بالقوه به عنوان یک سلاح علیهشان استفاده شود. برخی نگران اند که امارات متحده عربی همچنان نسبت به رقیب خود یعنی قطر مظنون باشد و، به عنوان مثال، معتقدند که دوحه میتواند اطلاعات خود را با کشورهای مخل ثبات در منطقه حتی ایران به اشتراک بگذارد. مقامات امنیتی اسرائیل معتقدند که اشتراک اطلاعاتی به صورت دوجانبه خواهد بود و برخی بخشها در آنچه هماهنگی چندجانبه اعلام شده از حد معینی جلوتر نخواهد رفت.
روابط امنیتی دوجانبه مزایایی دارد. زمانی که ابوظبی مورد حمله راکتی حوثیها قرار گرفت، اسرائیل بی سر و صدا به ابوظبی کمک نظامی کرد؛ این نتایج همکاری است که اهمیت دارد نه فرآیند آن.
بنابرین، وقتی اعراب و اسرائیل در مورد نیاز به معماری منطقهای حرف میزنند، ممکن است منظورشان چیزهای متفاوتی باشد. تمرکز اسرائیل بر ایران به معنای تمرکز بیشتر بر چندجانبهگرایی امنیتی است، در حالی که کشورهای عربی بیشتر بر مکانیسمهای اقتصادی مثل تجارت آزاد متمرکزند که میتواند باعث جذب سرمایهگذاران آمریکایی و سرمایهگذاران دیگر شود.
در واقع، اجلاس نقب که یائیر لاپید، نخست وزیر جدید اسرائیل، در بهار گذشته میزبان آن بود و وزرای خارجه عرب در آن حضور داشتند، به خوبی با این رویکرد همخوانی داشت چرا که عمدتاً بر مسائل غیرنظامی مانند بهداشت، انرژی، آموزش، امنیت آب و غذا متمرکز بود. موضوع آخر یعنی امنیت غذا موضوعی است که قطعاً با توجه به کمبود گندم در جهان عرب به خاطر جنگ اوکراین، محور اصلی سفر بایدن خواهد بود. عادی کنندگان جدید روابط (از طریق پیمان ابراهیم) فضای سیاسی را برای کشورهایی که عادی سازان قدیمی هستند فراهم میکنند، از اینجاست که ابوظبی از طرحهای اردن برای ساخت یک مزرعه خورشیدی عظیم حمایت کرده که میتواند برای همسایگانش (از جمله اسرائیل) برق فراهم سازد و اسرائیل نیز آب شیرین و نمک زدوده (برای اردن) فراهم کند.
همه این موارد یادآور این نکته است که فقط ایران نیست که دولتهای عرب را به اسرائیل نزدیک میکند، بلکه این هم هست که کشورهای خلیج فارس میبینند که نفت دارد اهمیتش را از دست میدهد و فکر میکنند اسرائیل میتواند به آنها در دیجیتالی کردن و تنوع بخشیدن به اقتصادشان در دوران پس از نفت کمک کند.
موفقیت آمریکا در مواجهه با دشمنان بزرگش، مثل دوران جنگ سرد، این بود که فهمید روابط امنیتی با اروپا نمیتواند به تنهایی دوام بیاورد و باید با تعداد بیشماری از نهادهای تجاری و اقتصادی تکمیل شود. این موضوع باید درسی برای اسرائیل باشد. هر قدر دولتهای عرب نسبت به اعلام وفاداریشان به روابط امنیتی منطقه با اسرائیل به صورت علنی محافظهکاری نشان دهند، نسبت به مزایای اقتصادی، که میتواند از روابط نزدیکتر با اورشلیم به دست آید، آشکارتر عمل خواهند کرد. این یک فرصت عالی است.
این نشانه دورانی است که بیشتر کارها برای ایجاد این نوع پیوندها به دست خود خاورمیانه انجام میشود. این یک رویکرد «آمریکایی» محض نیست. آمریکا میتواند مشوق باشد اما میداند که نباید دیکته کند. این نوع تقسیم مسئولیت در خاورمیانه چیزی است که نویدبخش ماندگاری آن در طول زمان است چرا که ریشه در منافع خود اعراب و اسرائیل دارد.
این واقعیت نشان میدهد که سفر بایدن فقط همین یکبار نخواهد بود، اما ممکن است او را به این باور برساند که واقعاً چیزی در خاورمیانه در حال تغییر است. این موضوع میتواند به دولت بایدن کمک کند که دامنه تعهدات آینده خود به خاورمیانه را ارزیابی کند.
دیوید ماکوفسکی، هموند ممتاز زیگلر در انستیتو واشنگتن و مدیر پروژه کورت در روابط اعراب و اسرائیل است. این مقاله در اصل در وبسایت هاآرتص منتشر شده است.