- Policy Analysis
- مصاحبه و گفتگو
معنی توافق ایران-سعودی برای خاورمیانه چیست؟
کارشناسان انستیتو واشنگتن در سلسله مقالات، نظرات، و مصاحبههای رسانهای، درباره معنای توافق تهران و ریاض به میانجیگری چین، برای ایران، عربستان سعودی و ایالات متحده به بحث پرداختهاند. مروری بر این مطالب دامنه بحثها را روشن میکند.
توافق ناگهانی ماه جاری بین عربستان سعودی و ایران برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک و بازگشایی سفارتخانهها پس از هفت سال قطع رابطه، کارشناسان در واشنگتن را غافلگیر کرد. این واقعیت که چین میانجی توافق بود، جامعه دست اندر کار سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا را حتی شگفتزدهتر کرد.
سايمون هندرسون، هموند بیکر، در نشریه هیل (Hill) نوشت: «اتفاقا آن روز صبح دو جلسه با افرادی داشتم که اغلب در مورد ایران با هم صحبت میکنیم. هیچ یک خبر نداشتند و خبر را از من شنیدند، و هر دو ابتدا فکر کردند که دارم شوخی میکنم. میدیدم که هر دو تلاش میکنند اطلاعات جدید را پردازش کنند و بفهمند که ممکن است چه معنایی داشته باشد.»
این توافق پیامدهای گستردهای در عرصه سیاستگذاری دارد، از آینده برنامه اتمی ایران تا منافع آمریکا در منطقه و همچنین نفوذ شتابان چین از طریق اقتصاد و قدرت نرم.
کارشناسان انستیتو در مجموعهای از مقالات، نظرات و گفتوگوهای رسانهای به بررسی معنی این توافق برای ایران، عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا پرداختهاند.
زمینه حصول توافق
چین در سالهای اخیر نفوذ خود در منطقه را افزایش داده است و به دنبال دستیابی به جایگاهی از طریق قدرت اقتصادی و قدرت نرم است. گرانت رامل هموند گلدبرگر در انستیتو واشنگتن، و هنری رُم کارشناس ارشد انستیتو، در یک هشدار سیاستگذاری نوشتند: «پکن سالهاست که در دیپلماسی خاورمیانه فعالانه شرکت داشته است -جدیدترین مورد، سفر شی جینپینگ، رییسجمهوری چین، در ماه دسامبر برای ریاست نشستهای منطقهای عربستان سعودی بود- ولی خبر چندانی از دستاوردهایش نیست.»
سفر رئیسجمهور شی به عربستان در دسامبر گذشته، سومین سفر او به منطقه در مقام رئیس دولت بود. او در طول سفر خود به تقویت روابط چین و ریاض همت گماشت و تلاش کرد تا با امضای دستکم ۳۴ قرارداد با شرکتهای چینی، قدرت اقتصادی کشورش را به نمایش بگذارد. پس از این دیدار، راملی به اورشلیم پست گفت شاهزاده محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، «میخواهد عربستان یک قدرت جهانی باشد نه فقط یک قدرت منطقهای، و در تلاش برای رسیدن به این هدف چین را یک حامی عمده تلقی میکند.»
سفر ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری ایران، به چین در ماه فوریه اولین سفر رسمی یک مقام ارشد در دو دهه اخیر بود. در حالی که به نظر میرسد دو کشور مایل اند هرگونه تنش را برطرف کنند، این سفر تنها به حفظ وضعیت موجود در مناسبات کمک کرد. هنری رم به سی.ان.ان گفت: «به نظر میرسد همان مسائلی که سالها روابط ایران و چین را محدود کرده است، سر جای خود باقی است.»
”
توافق چه تاثیری بر منافع ایالات متحده دارد؟
عربستان سعودی بیش از هفتاد سال است که به عنوان متحد نزدیک ایالات متحده دیده میشود. از همین رو، وقتی که ریاض اعلام کرد چین در این توافق میانجیگری کرده است، بسیاری در واشنگتن آن را به چیزی نزدیک به خیانت تعبیر کردند.
رابرت ستلوف، مدیر اجرایی انستیتو و هموند سیگل، نوشت ازسرگیری روابط عربستان سعودی با ایران «بیان واضح فقدان چنین اعتمادی به ایالات متحده است». او همچنین استدلال کرد که واشنگتن باید چرخش ریاض به چین را «چالشی برای ایالات متحده در تعیین اولویتهای اصلیاش در خاورمیانه» تلقی کند. سایمون هندرسون نوشت که این توافق ممکن است آب سردی بر تلاشهای آمریکا در میانجیگری مناسبات اسرائیل و عربستان سعودی برای عادیسازی روابط بریزد.
با این حال، مایکل سینگ، مدیر عامل انستیتو واشنگتن و هموند ارشد لین-سویگ، به نشریه پولیتیکو گفت که ایالات متحده «نباید وحشتزده شود؛ واقعیت تنشزدایی از روابط عربستان و ایران در حقیقت در راستای منافع ملی ایالات متحده است. سینگ، مدیر موقت برنامه بنیاد دایان و گیلفورد گلیزر در انستیتو در زمینه رقابت قدرتهای بزرگ و خاورمیانه، همچنین در مقالهای در واشنگتن پست استدلال کرد که روابط چین با متحدان ایالات متحده یک «واقعیت جدید جهانی است که سیاستگذاران آمریکایی باید آن را بپذیرند.» او حامی این نظر است که واشنگتن به جای آنکه در مورد چین نگران باشد و به شرکایش بگوید که با پکن تجارت نکنند، باید «به آنان پیشنهاد کند چه تجارتی با ایالات متحده را در نظر بگیرند».
عربستان سعودی در پی چه دستاوردی است؟
ریاض در سال ۲۰۱۶، در پی تظاهرات اعتراضی در مقابل سفارتخانهها و کنسولگریهای عربستان در ایران، اعلام کرد که روابط دیپلماتیک خود را با جمهوری اسلامی قطع میکند. چرا هفت سال بعد عربستان سعودی به دنبال احیای روابط است؟
سایمون هندرسون در مقالهای در هیل نوشت: «به نظر میرسد تحلیل غالب این است که به دلیل مخالفتها و حمایت نکردنهای دولت بایدن و دمکراتهای کنگره از عربستان سعودی، ریاض تصمیم به همکاری با تهران گرفته است.» او همچنین به «استار تریبون» توضیح داد که مفاد این توافق ممکن است شامل تعهد ایران برای پایان دادن حملات شبهنظامیان به عربستان سعودی هم باشد.
در نظری مشابه، رابرت ستلوف نوشت که بی عملی ایالات متحده در واکنش به پیشرفت هستهای اخیر ایران «آخرین تیر ترکش بود که ریاض را به برداشتن یک گام فوقالعاده متقاعد کرد». به نظر او، هدف از این توافق برای عربستان سعودی «نه عوض کردن اردوگاه، بلکه تنوع بخشیدن به منابع امنیتی است».
گرانت راملی و هنری رم همچنین در بحث دیگری به این نکته اشاره کردند که فرونشاندن جنگ داخلی یمن یک عامل محرک برای عربستان سعودی بوده است: «بنا به گزارشها ایران پذیرفته است تا متحدان حوثی خود در یمن را به حفظ آتشبس فعلی که یک سال دوام داشته ترغیب کند… عربستان سعودی میلیونها دلار برای دفاع از خاک خود در مقابل حملات موشکی و پهپادی حوثیها هزینه کرده است.»
ایران چه به دست میآورد؟
در ظاهر به نظر میرسد که دستاورد ایرانیها از توافق با عربستان سعودی بسیار است چرا که انزوای ایران از غرب عموما ادامه دارد و امید چندانی هم به بازگشت به توافق اتمی نیست. سایمون هندرسون این توافق را بُرد برای تهران ارزیابی کرده است و به «بارونز» گفته است این «یک گام بزرگ رو به جلو برای موقعیت ایران در خاورمیانه است.»
هنری رم نیز در اظهاراتی مشابه در گفتوگو با وال استریت ژورنال گفت که این توافق «آغاز شکسته شدن انزوایی است که ایرانیها در چند ماه گذشته تجربه کردند». به علاوه، رم و گرانت راملی نوشتند که «ایران ممکن است توافق (با سعودی) را به عنوان تایید ضمنی سیاست هستهای کنونی خود تلقی کند»، و هشدار دادند که اگر تهران تصمیم بگیرد بر استراتژی هستهای خود اصرار بورزد، مقامات غربی، عرب، و اسرائیلی نگرانتر خواهند شد. آنان همچنین گفتند که به عنوان بخشی از این توافق، عربستان سعودی قبول کرده است که پوشش خبری تلویزیون «ایران اینترنشنال» را ملایمتر کند؛ رسانهای که در لندن مستقر است و سعودیها آن را تامین مالی میکنند و تهران آن را محرک اصلی در جنبش اعتراضی اخیر میداند.
بازی قدرت چین
چین در میانجیگری این توافق نشان داد که حقیقتا میتواند یک بازیگر اصلی در خاورمیانه باشد. به گفته سایمون هندرسون، «چین "کوپید" یا الهه عشقی است که دو طرف را به هم رساند»، زیرا آوردن ایران و عربستان پای میز مذاکره نقش مهم چین بود. پکن از طرق دیگری نیز در منطقه فعالتر شده است، از جمله با ابراز علاقه به میزبانی نشست سران همه کشورهای خلیج فارس و استفاده از قدرت اقتصادی خود برای تضمین حضور آنان.
چینیها نه تنها متحدان قویتری در عربستان سعودی و ایران به دست آوردند، بلکه توانستند واشنگتن را از دید خود تضعیف کنند. رابرت ستلوف نوشت: «اقدام چین در نقش میانجی توافق، مثل سیلی مضاعفی به صورت واشنگتن است.»
با این وجود، به نظر هنری رم و گرانت راملی، توافق به دستآمده با میانجیگری چین «نشاندهنده نظم جدیدی به رهبری پکن در خاورمیانه نیست». در مجموع، به نظر میرسد که هدف چینیها از ایفای نقش محوری در مذاکرات ایران و عربستان افزایش نفوذ خود در منطقه و تقویت اتحاد با شرکای کلیدی خلیج فارس است.
آینده توافق
در حالی که صاحبنظران در مورد تاثیرگذاری توافق بر منطقه اتفاق نظر دارند، تأثیرات بلندمدت آن همچنان نامشخص است. چنان که گرانت راملی و هنری رم نوشتند، «یک سوال بیپاسخ دیگر این است که آیا توافق به طور کامل اجرا خواهد شد یا خیر، و آیا پکن قصد دارد طرفین را در قبال مفاد توافق مسئول و پاسخگو بشناسد؟… با توجه به بیاعتمادی موجود میان ریاض و تهران، خطرات خارج شدن توافق از مسیر زیاد است.»
این ریسکها با اعتراضات مداوم در ایران و همچنین حمایت مالی تهران از شبکههای نیابتی که میتوانند عربستان سعودی را هدف حمله قرار دهند و توافق را بی ثبات کنند، افزایش مییابد.
به نوشته مایکل سینگ، «چیزی مثل عادیسازی روابط عربستان و ایران باید بر اساس محتوا و تاثیر توافق، هم در خاورمیانه و هم در آسیا، داوری شود.» با این حال، تنها زمان نشان خواهد داد که تاثیر این توافق بر ایران، عربستان سعودی و منطقه خاورمیانه بزرگ چه خواهد بود.
منابع بیشتر درباره توافق ایران و عربستان سعودی