- Policy Analysis
- مقالهها و دیدگاهها
تنها راه متوقف کردن حماس جلوگیری از بازسازی آن به دست ایران است
Also published in Los Angeles Times
تهران ممکن است حماس را احیا کند یا آن را با یک گروه تروریستی نیابتی دیگر جایگزین کند. بنابرین، واشینگتن و شرکایش باید جریان انتقال جنگافزار و حمایت مالی غیررسمی ایران از عناصر افراطی در کرانه باختری و غزه را مختل کنند.
عملیات زمینی اسراییل در جنوب غزه ممکن است ظرف چند هفته به پایان برسد. مضمون گفتگوها در پایتختهای غربی دیگر به "روز بعد" (از خاتمه جنگ) و آنچه برای بازسازی غزه لازم است، تغییر یافته است. در این میان، ایران بر بازسازی حماس و آماده شدن برای جنگ بعدی متمرکز خواهد شد. اگر اسراییل و متحدانش میخواهند از تکرار حمله ۷ اکتبر (۱۵ مهر) جلوگیری کنند، باید با تهران مقابله کنند.
آمریکا و اسراییل پیشتر با این سناریو روبرو بودهاند. در تیرماه ۱۳۸۵ (۲۰۰۶) سازمان تروریستی حزبالله مستقر در لبنان، که گروه نیابتی محبوب ایران است، در عملیاتی که نمونه کوچکتری از حمله ۷ اکتبر بود (از جمله ربودن دو سرباز اسراییلی) به اسراییل حمله کرد. پاسخ اورشلیم قابلیتهای حزبالله را به طور جدی کاهش داد، با وجود این حزبالله بقای خود را به عنوان یک "پیروزی الهی" جشن گرفت.
در بازنگری مسئله میتوان گفت که شاید حق با حزبالله بود. این گروه اکنون نسبت به پیش از سال 1385 قویتر است و حمله به اسراییل را از سر گرفته است. شبکههای حماس در کرانه باختری، لبنان و حتی غزه میتوانند روند مشابهی را بگذرانند؛ حتی اگر اسراییل بتواند رهبری حماس در غزه را با موفقیت برچیند.
همانطور که حملات موشکی روزانه حزبالله به اسراییل به روشنی نشان میدهد، این گروه به اندازهای بزرگ و مسلح است که با وجود تحمل ضربه کاری هجده سال پیش، همچنان بتواند صدمات واقعی به اسراییل وارد کند. بازیابی توان حزبالله تا حدی در سایه اجرای ضعیف تحریمهای سازمان ملل و ضعف رقبای داخلی این گروه ممکن شد. اما سرمایهگذاری ایران نیز که از گروههای زیادی در سراسر خاورمیانه حمایت میکند، از جمله گروههایی که ایالات متحده به کشتن نیروهای آمریکایی در اردن در هشتم بهمن متهم کرد، به همان اندازه تعیینکننده بوده است. پس از سال 1385، تعهد تهران به بازسازی حزبالله، که به زانو درآمده بود، به مراتب قویتر از اراده غرب برای مقاومت در برابر آن بود.
حماس حزب الله نیست. حزبالله بازوی راهدور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است، اما روابط ایران و حماس دستخوش تلاطم بسیار بوده است. با این حال در دهه گذشته، حمایت ایران از حماس نیز تعیینکننده بوده است. تهران در خلال فراز و نشیبهای ناشی از تحریمهای غرب علیه ایران، سالانه ۷۰ تا ۱۲۰ میلیون دلار به این گروه تروریستی کمک مالی ارائه کرده است. پشتیبانی فنی و آموزشی تهران، حماس را از یک گروه شبهنظامی آشفته که به بمبگذاریهای انتحاریاش معروف بود، به یک ارتش تروریستی آموزشدیده با طیف وسیعی از موشکها، تونلهای پیشرفته و رهبری غیرمتمرکز خارج از غزه تبدیل کرده است.
برای ایران، این یک سرمایهگذاری عالی بود. به نظر میرسد حزبالله برای ایفای نقش بازدارندگی در مقابل حملات آمریکا یا اسراییل بر ضد ایران ذخیره شده است، اما حماس یک گروه فدایی مرگآفرین است. و حالا پس از "موفقیت" ۷ اکتبر حماس، ارزش استراتژیک این گروه برای تهران افزایش خواهد یافت: حماس اسراییل را واداشته تا منابع خود را در جایی که نمیخواسته مصرف کند، اسراییل را در صحنه جهانی منزوی کند و در عین حال ممکن است بتواند بین دو دشمن اصلی ایران، یعنی واشینگتن و اورشلیم، شکاف ایجاد کند.
حتا اگر حماس در شکل کنونی خود بهطور کامل هم نابود شود، ایران تندروهای دیگری را پیدا خواهد کرد تا پرچمش را بالا ببرند و سپس آنها را تامین مالی و تجهیز خواهد کرد. ایران همچنین در برابر فلسطینیهایی که شجاعت سینه سپر کردن برای صلح را دارند، خواهد ایستاد؛ تهران به دنبال از بین بردن آنها و حفظ هرجومرجی خواهد بود که برای اسراییل هزینهبر باشد. برای ایالات متحده و اسراییل رهایی از حماس تنها به معنی شکست خوردن این گروه نیست، بلکه شامل ناکام کردن تلاشهای ایران برای احیا یا شبیهسازی آن نیز میشود.
رسیدن به این هدف نیازمند کار در دو مسیر است. تمرکز مسیر نخست باید بر مختل کردن جریان انتقال پول و جنگافزار از ایران به کرانه باختری و غزه باشد. ایران تا به امروز اجازه یافته با آزادی عمل گسترده جنگافزار و کمکهای مالی به گروههای نیابتی خود بفرستد. حوثیهای افراطی مورد حمایت ایران، بدون عقبنشینی قابل توجهای با از بین بردن آزادی ترابری در یک تنگه حیاتی، کشتیرانی جهانی را مختل کردهاند. خطوط تدارکاتی ایران برای نیروهای نیابتی آن –از راه زمین، دریا و هوا– باید قطع شود.
علاوه بر این، در تلاش برای مسدود کردن حمایت مالی ایران از گروههای نیابتیاش باید به اتکای تهران به سیستم مالی غیررسمی در انتقال پول توجه شود. اقدامات اخیر ایالات متحده و اسراییل درست در چنین سمتی بوده است، اما از آنجا که این اقدامات پراکنده صورت گرفته همچنان پول زیادی به دست گروههای تروریستی میرسد. تلاش جمعی و هماهنگ برای هدف قرار دادن این جابجایی پول ضروری است.
تمرکز مسیر دوم باید روی جلوگیری از غلتیدن غزه به موقعیتی باشد که لبنان و سوریه دچار آن شدند؛ یعنی ایجاد خالیگاه (خلأ) قدرت که به ایران فرصت نفوذ میدهد. در نهایت، بزرگترین مانع برای ظهور مجدد حماس، ایجاد یک نیروی امنیتی قانونی فلسطینی در کرانه باختری و غزه خواهد بود که کشورهای عرب و غربی میتوانند به آن کمک و از آن حمایت کنند. این موضوع با یک مسئله بغرنج اساسی برای اورشلیم رو در رو است: با عقبنشینی ارتش اسراییل از غزه، این کشور ممکن است تمایلی به حمایت از ایجاد هیچ نوع قدرت قانونی فلسطینی در نوار غزه نداشته باشد. اما هرچه اسراییل در این کار بیشتر درنگ کند، فضای بیشتری برای ایران فراهم میشود تا خالیگاه ایجاد شده را پر کند که نتیجهاش بازسازی حماس یا گروههای کاملا جدید زیر هدایت تهران است.
مقامهای حماس هشدار دادهاند که حملات ۷ اکتبر را بارها و بارها تکرار خواهند کرد. اگر ایران به حال خود رها شود هر کاری خواهد کرد تا حماس بتواند چنین کند.
مایکل سینگ مدیر عامل و پژوهشگر ارشد لین-سویگ در انستیتو واشینگتن است. ماتیو لویت پژوهشگر فرومر-وکسلر در انستیتو واشینگتن و مدیر برنامه رینهارد در زمینه ضدتروریسم و اطلاعات است. این مقاله در ابتدا در وبسایت لسآنجلس تایمز منتشر شده است.