- Policy Analysis
- مقالهها و دیدگاهها
تنشافزایی عمده با حملات مرگبار به نیروهای آمریکایی در اردن
Also published in Al Majalla
بایدن اکنون انتخاب سختی در پیش دارد: اسراییل را به آتشبسی در غزه وادار کند، یا خطر افزایش پایدار تنش با نیروهای مورد حمایت ایران در منطقه را به جان بخرد.
حمله ۸ بهمن (۲۸ ژانویه) یک نیروی شبهنظامی مورد حمایت ایران به نیروهای آمریکایی مستقر در پایگاه "دکل ۲۲" در شمالشرق اردن، که منجر به کشته شدن سه پرسنل آمریکایی و زخمی شدن بیش از ۳۰ تن شد، افزایش قابل توجه سطح تنش در بحران جاری غزه محسوب میشود. "مقاومت اسلامی در عراق"ـجبهه فراگیر شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران در عراق و سوریهــ بیدرنگ مسوولیت حمله را به عهده گرفت. بیانیه این جبههــکه به طور مستقیم حمله اسراییل در غزه را دلیل اقدام خود معرفی میکندــ نشانگر آن است که ایران و نیروهای نیابتیاش تلاش میکنند بایدن رییسجمهور آمریکا را وادار به انتخابی دشوار کنند: یا اسراییل را به آتشبس در غزه وادار کنند یا خطر افزایش پایدار تنش با نیروهای مورد حمایت ایران در منطقه با هدف بیرون راندن نیروهای آمریکایی از هر دو کشور، به جان بخرد.
حملات شبهنظامیان وابسته به ایران بر ضد نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه به هیچ وجه تازگی ندارد؛ مقاومت اسلامی در عراق اکنون مدعی ۱۷۸ حمله است، که نزدیک به شمار حملات فهرستشده از سوی همکاران من در انستیتو واشینگتن طی چند ماه گذشته است. در تمام طول جنگ غزه، شبهنظامیان مورد حمایت ایران مجموعهای از حملات راکتی و سهابی (سامانه یا سیستم هوایی بیسرنشین) را بر ضد پایگاههای آمریکایی در عراق و سوریه انجام دادهاند.
از دید ایرانیها، حملات راکتی نگرانکنندهتر است، چون این راکتها سامانه هدایت ندارند و احتمال تلفات ناخواسته را بیشتر میکند و این امر به نوبه خود میتواند به یک پاسخ نظامی نیرومند از سوی آمریکا منجر شود که شبهنظامیان برای آن آماده نباشند. سهابها دقیقتر هستند و به شبهنظامیان امکان میدهند حملات بر ضد نیروهای آمریکایی را با خطر تنشافزایی ناخواستهی کمتری اجرا کنند. حملات ۸ بهمن این ارتباط را در مکان و زمانی حساس در بحث حضور نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه برهم زد.
نخست، مقدار ماده منفجره مرگبار در آن حمله برای کشتن سه تن و مجروح کردن دهها تن دیگر کافی بود و این نیت آشکار مقاومت اسلامی در عراق را برای کشتن ــنه فقط ترساندنــ آمریکاییها نشان داد.
دوم، این واقعیت که حمله در خاک اردن رخ داد، نشان میدهد شبهنظامیان در حال گسترش فعالیتهای خود به پادشاهی هاشمی هستند؛ جایی که مردم و دولتش بین حمایت از آمریکا در سوریه و عراق و شریک صلح بودن با اسراییل گرفتار شدهاند و، همزمان، با ابراز احساسات پرشور مخالف حمله اسراییل به غزه هستند.
سوم، حملات درست پس از آن رخ داد که گزارشهایی از بحث چندماهه در دولت بایدن درباره آینده استقرار نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق منتشر شد.
حضور نیروهای آمریکایی در سوریه بنا به درخواست کمک دولت عراق در سال 1393 (۲۰۱۴) برای تضعیف و شکست داعش بود. طبق این توافق نیروهای آمریکایی به طور قانونی اجازه دارند بین عراق و سوریه تردد کنند، اما دولت اوباما در واکنش به خیزش مردمی در سوریه از این اقدام پرهیز کرد. از زمان شکست داعش در سوریه در سال 1398 (۲۰۱۹)، نیروهای آمریکایی به عنوان بخشی از یک نیروی ائتلافی برای تداوم سرکوب داعش در هر دو کشور باقی ماندند، ولی دلایل سیاسی منجر به ظهور داعش همچنان حلنشده باقی ماند که آن هم به خاطر فقدان یک راهحل سیاسی پایدار در جنگ سوریه بود.
تا چندی پیش، استدلال سیاستگذاران آمریکایی این بود که سیاستمداران عراقی نیروهای آمریکایی را برای ایجاد موازنه با ایران در آنجا میخواهند و ایران و شبهنظامیان آن هم نیروهای آمریکایی را به این دلیل تحمل میکردند که به مدیریت جنگ خود آنها بر ضد داعش و افراطگرایی سنی کمک میکرد. هرچند شبهنظامیان وابسته به ایران در نُه ماه نخست سال ۲۰۲۳ (۱۴۰۲-۱۴۰۱) چندین حمله بر ضد نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه صورت دادند ــاز جمله یک حمله سهابی مرگبار که یک پیمانکار آمریکایی را در ماه مارس به قتل رساندــ دولت بایدن با اطمینان خاطر فکر میکرد که ایران مهار شده و وضع موجود قابل مدیریت است و آمریکا سرانجام خواهد توانست، همانگونه که دولت اوباما ۱۵ سال پیش آرزو داشت، توجه خود را بر آسیا متمرکز کند.
اما جنگ غزه تمام این محاسبات را تغییر داد. تهران و نیروهای نیابتیاش مشغول حمله به آمریکا در عراق، سوریه و دریای سرخ هستند، و حزبالله و اسراییل در مرزهای لبنان و اسراییل با حفظ ملاحظاتی به یکدیگر حمله میکنند.
با حمله به "دکل ۲۲" در شمالشرق اردن و کشتن و زخمی کردن پرسنل آمریکایی، به نظر میرسد شبهنظامیان مورد حمایت ایران، میکوشند دولت بایدن را وادار به انتخابی دشوار کنند: یا با ادامه حمایت از عملیات نظامی اسراییل در غزه خطر حملات روزمره در عراق و سوریه را در جریان رقابت انتخاباتی دوباره با دونالد ترامپ رییسجمهور پیشین بپذیرد، یا اینکه اسراییل را وادار به آتشبس کند و به تنشافزایی در خاورمیانه پایان دهد. بر اساس محاسبات تهران، این تنشافزایی را نه دولت بایدن میخواهد و نه مردم آمریکا میلی به آن دارند.
اما این قماری بسیار پرمخاطره است و چهبسا خیلی زودتر از انتظار نتیجهی عکس بدهد. آنچه مردم آمریکا بیش از جنگهای بیپایان از آن متنفر هستند، فرار خجالتبار از یک کشور است. پرزیدنت بایدن به خوبی به یاد میآورد که میزان محبوبیت عمومی او بخاطر خروج فاجعهبار آمریکا از افغانستان سقوط کرد و از حدود ۶۰ به ۴۰ درصد امروز رسید.
ممکن است شایع شود که بخاطر مرگبار بودن حمله، نتانیاهو زیر فشار دستیاران بایدن است تا پیشنهاد کنونی آتشبس را بپذیرد، اقدامی که به نوبه خود میتواند به افزایش فشار حزب دموکرات بر بایدن برای تن دادن به یک انتخاب دشوار منجر شود.
اما این حملات چه بسا بر بایدن فشار بیاورد تا پاسخ بسیار محکمتری به نیروهای نیابتی ایران در منطقه بدهد، یعنی همان کاری که سلف او دونالد ترامپ با کشتن قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه انجام داد. چهبسا اکنون از پاسخ ترامپ به پرخاشگری ایران در منطقه (البته در کنار گسترش همزمان برنامه هستهای تهران) به عنوان نمونهای برای اثبات شکست تلاشهای پرزیدنت بایدن برای مهار ایران در منطقه استفاده شود و نتیجه گرفته شود که اکنون برای حفظ موضع آمریکا و متحدانش در خاورمیانه و فراتر از آن رویکردی نو و قاطعانهتر ضروری است.
اندرو جی. تبلر پژوهشگر ارشد مارتین جی. گروس در انستیتو واشینگتن و مدیر پیشین بخش سوریه در شورای امنیت ملی است. این مقاله نخستین بار در وبسایت المجله منتشر شده است.