- Policy Analysis
- دیدبان سیاستگذاری 3374
تنشهای روسیه و ایران در دیرالزور
برای جلوگیری از گسترش نفوذ این دو رقیب در شرق سوریه، ائتلاف باید از تفرقه نهفته میان آنها بهرهبرداری کند، شرکای خود را در منطقه توانمند سازد، و پیوندهای محکمتری با دستچینی از رهبران قبیلهای و محلی برقرار کند.
هم در این اواخر و هم در ماههای قبل، نیروهای ایرانی و روسی در شرق سوریه گامهایی برداشتهاند که بیش از آنکه نشان از تمایلشان به مواجهه با نیروهای تحت رهبری آمریکا باشد، حاکی از رقابتشان با یکدیگر در این منطقه است. در غرب رود فرات، دو حوزۀ نفوذ شکل گرفته است: بخش شمالی استان دیرالزور به دست عواملی از ارتش بشار اسد اداره میشود ــلشکر چهارم، و سپاه پنجم که تحت کنترل روسیه استــ درحالی که نواحی جنوبی میادین و البوکمال به شکلی فزاینده به کنترل نیروهای ایرانی و نیروهای نیابتیشان درمیآید که شبهنظامیان شیعه هستند. اگر آمریکا نیروهای بیشتری را از شرق سوریه خارج کند، این رقابت ایران و روسیه میتواند به برخوردهای مسلحانه و مسابقه برای انحصار «غنائم جنگی» آن سوی رود فرات ختم شود؛ گرچه بعید است منافع متقابلشان در حفظ رژیم اسد تحت تاثیر قرار گیرد.
رقابت بر سر دیرالزور
در اوت ۲۰۱۷، بازیگران متعددی همزمان به سمت دیرالزور حرکت کردند تا «خلافت» محلی داعش را از بین ببرند و نواحی تحت کنترل خود را گسترش دهند. ائتلاف به رهبری آمریکا نبرد خود را در شرق فرات پیش بُرد، درحالی که روسیه، ایران، و رژیم اسد از غرب پیشروی کردند.
با پیشرفت این عملیات، رژیم اسد از طریق اداره اطلاعات نیروی هوایی ارتش سوریه، پلیس نظامی (دژبان)، ارگانهای دفاعی محلی و ملی، و شبهنظامیان لواءالقدس بهتدریج کنترل امور اداره محل را در دیرالزور دوباره به دست گرفت. با این حال، تلاش رژیم برای تثبیت کنترل در روی زمین محدود بود ــدرعوض، به «نیروهای دفاع ملی» سوریه که نیروی جنگ نامنظم است، اجازه داده شد در سراسر منطقه جولان دهند و علاوه بر ارتکاب جنایات جنگی و نقض حقوق بشر، به غارت و تصرف اموال غیرنظامی دست بزنند.
در مارس ۲۰۱۹، وقتی داعش آخرین بخش از قلمرو خود را از دست داد، موضع رژیم در این منطقه کماکان ضعیف باقی ماند، بهویژه با توجه به آنکه نیروهای اسد هنوز بر جبهۀ ادلب در غرب سوریه متمرکز بودند. درنتیجه، فضایی برای رقابت ایران و روسیه بر سر منابع و زمین در شرق بروز کرد.
در همین تابستان، با توجه به مانورهای متعدد رژیم و نیروهای روسیه، به نظر میرسید تهران دست برتر را در این رقابت کسب کند. در ماه جولای، دمشق لشکر چهارم را از قرارگاههای خود در میادین بیرون کشید و سپاه پنجم را تماما از استان دیرالزور خارج کرد، و آنها را به منطقۀ رقه منتقل کرد. نیروهای دولتی ظاهرا قصد دارند در ماههای آینده بیشترِ بخشهای دیرالزور را ترک کنند و در شهرهای اصلی متمرکز شوند. گرچه اسد نمیخواهد نفوذ خود را در این استان از دست بدهد، ظاهرا با توجه به واقعیات روی زمین، هدف نهایی خود را که بازگشت با تمام قواست به تاخیر میاندازد ــیعنی به خاطر نیاز به حفظ تمرکز یگانهای نظامی اصلیاش برای نبرد نهایی بر سر ادلب، و این واقعیت که نیروهای شکنندۀ او در شرق تحت حمایت مالی روسیه و ایران قرار دارند و بنابراین تابع آن دو نیرو هستند.
تسلط روزافزون ایران
دیرالزور ناحیهای کلیدی برای ایران است. تهران از طریق سپاه پاسداران دنبال این بوده که خود را در این منطقه مستقر سازد و با ارائه مشوقهای مادی و کمکهای بشردوستانه، ازجمله خدمات پزشکی، آموزشی، و فرهنگی، جوانان محلی را به نفع خود به خدمت بگیرد. سپاه بهویژه سعی کرده نظر مساعد شیعیانی را که در این ناحیۀ عمدتا سنینشین زندگی میکنند، جلب کند. هزاران نفر از مردم محلی به این ترتیب به خدمت شبهنظامیان درآمدهاند، و تبلیغات دینی ایران به قصد تغییر مذهب مردم در این استان کماکان رو به افزایش است. تهران برای جلب حمایت نخبگان و فتح دل و جان تعداد بیشتری از جوانان محلی، از رجال و رهبران قبیلۀ «البقاره» و شبهنظامیان «ارتش عشایری» حمایتهای مالی میکند. درعوض، این شخصیتها اغلب با ارائه حمایت اطلاعاتی و امنیتی، حرکات نیروهای ایران و نیروهای نیابتی آن را تسهیل میکنند.
علاقۀ شدید ایران به این ناحیه ناشی از تمایلش به پیوند دادنِ فعالیتها و شبکههایش از عراق گرفته تا شهر مرزی البوکمال سوریه و تمام مسیر غرب آن تا لبنان است. ایران برای کمک به تامین مالی عملیاتهایش در سوریه به قاچاق سلاح، مواد مخدر، و تنباکو در هر دو سوی مرز عراق مشغول است. حضور ایران در سوریه حتی در مناطقی که نیروهای آمریکایی مستقرند، پررنگ است. مثلا، بزرگترین فوج شبهنظامیان و پرسنل ایرانی در دیرالزور، روی یک خط تماس مستقیم با نیروهای آمریکایی قرار دارند که میدان نفتی کونوکو در آن نزدیکی را کنترل میکنند. رویهمرفته، تقریبا یکهزار جنگجوی ایرانی به اضافه چندصد جنگجوی شبهنظامی خارجی دیگر از عراق و افغانستان در دیرالزور مستقر هستند.
ایران همچنین به دنبال جذب رهبران قبیلهای و محلی در مناطقی در شرق رود فرات است که تحت کنترل نیروهای دموکراتیک سوریه قرار دارد که از حمایت آمریکا برخوردارند. تلاشهای ایران بعد از ترورشدن شخصیتهای مهم عشایر شدت گرفت؛ خصوصا وقتی شیخ مطشر الهفل و یکی از همراهان او از قبیله العُقیدات در اوایل اگوست کشته شدند و اعتراضاتی علیه نیروهای دموکراتیک سوریه شکل گرفت.
نقش روسیه در تعادل منافع
در پی فروپاشی قلمرو داعش، روسیه برای کنترل بخشهایی از دیرالزور در غرب فرات شتافت، ازجمله برای کنترل چندین روستا که نیروهای سپاه پاسداران و شبهنظامیان شیعه آنجا فعال هستند. اولویت اصلی روسیه کسب کنترل اماکن راهبردی از قبیل فرودگاه نظامی بود، که حضورش را در فرودگاهها/پایگاههای بخشهای دیگر سوریه (ابوظهور، حمیمیم، و قامشلی) تکمیل میکرد.
روسیه در برابر افزایش قدرت ایران در دیرالزور به طور کامل مقاومت نکرده که این شاید برای به تعویق انداختن مناقشات داخلی در همکاری محوریاش با دمشق و تهران باشد. ولی نشانههایی از مواجهه احتمالی در چشمانداز دیده میشود. روسیه، در ازای خدمات خود به عنوان «منجیِ» اسد، در پی کارزاری بلندمدت برای گسترش نفوذ خود در سوریه است و غالبا حضور ایران و فعالیتهای آن را تابع این کارزار نشان میدهد. در ماه آوریل، روسیه دست به یک عملیات گشت در منطقه میادین زد تا ظاهرا به شبهنظامیان ایران علامت دهد که به دنبال کنترل منابع نفتی جنوب شهر مثل میدان الورد است. مسکو همچنین قصد دارد نفوذ تهران را در بخشهای جنوبیتر و در البوکمال ــکه جنگجویان نیابتیِ لشکر فاطمیون و کتائب حزبالله آنجا فراوان اندــ محدودتر کند.
اینگونه تنشها میتواند در آینده به نبرد فعال تبدیل شود ــو حتی ممکن است همین حالا هم شده باشد. بنا به گزارش فعالان محلی و رهبران قبایل، ایران روسیه را به بمباران قرارگاهها و مواضع نظامیاش در البوکمال متهم کرده است. ضمنا، مواضع روسیه و ایران در دیرالزور هدف چندین حمله ناشناس قرار گرفته، و همین موجب بیاعتمادی بین دو طرف شده است. بدگمانی مسکو از اوایل ۲۰۱۷ آغاز شد، یعنی زمانی که ژنرالهای صاحبنامی تحت حمایت روسیه در ارتش سوریه (مثل عصام زهرالدین، و سهیل الحسن ملقب به «ببر») هدف قرار گرفتند.
رشته حملات نظامی ادامهدار اسرائیل علیه اهداف ایرانی و حزبالله در سوریه هم باعث تشدید این تنشها شده است. ایران در دیرالزور هنوز نسبتا آزادانه عمل میکند و از بلندپروازیهایش در آنجا نکاسته، ولی حملات پرشمار علیه نیروهای این کشور و جنگجویان نیابتیاش ایران را وادار کرده تا گهگاه مواضع خود را تغییر دهد و هزینههای نظامی زیادی را متحمل شود. روسیه اگر اراده کند، توانمندی جلوگیری از حملات اسرائیل را دارد، ولی چشمش را به روی این حملات، احتمالا با هدف کاهش نفوذ ایران، بسته است. نیت مسکو از واکنش نشان ندادن در این جبهه هر چه باشد، تنشها را با تهران افزایش داده است.
یکی دیگر از اقدامات تحریکآمیز احتمالی، تلاش اخیر روسیه برای جذب جنگجویان سوری از شبهنظامیان ایرانی و از طریق مشوقهای مالی است. تهران تا حدی به خاطر تحریمهای آمریکا نمیتواند دستمزدهای بالایی به این اعضای شبهنظامی پرداخت کند ــبالاترین نرخ محلی حدود ۸۰ هزار پوند سوری در ماه، یا کمتر از ۵۰ دلار آمریکاست. (توجه کنید که نرخ تبدیل رسمی سوریه معمولا دقیق نیست، چون رژیم نمیخواهد نشان دهد که پوند چقدر سقوط کرده است؛ رقم فوق بر مبنای گفتوگو با افراد محلی ارائه شده است.)
پیامدها برای سیاستگذاری
ائتلاف آمریکا در شرق فرات، احتمالا تحولات مهمی را که به رهبری رقبای ایالات متحده در آن سوی فرات جریان دارد، نادیده میگیرد. این اشتباه است، چرا که روسیه و ایران هر دو دنبال ایجاد پیوندهای عمیقتر با افراد محلی و نهایتا گسترش حضورشان به سمت شرق هستند.
آمریکا برای جلوگیری از این پیامد، باید از اختلاف نهفته بین تهران و مسکو بهرهبرداری کند؛ ازجمله با کمک به نیروهای دموکراتیک سوریه و طوایف متحد آنها برای جلوگیری از نفوذ ایران در شرق فرات با تشدید اقدامات امنیتی. مقامات ائتلاف و شرکای آنها در این میدان، همچنین باید به رهبران طوایف و جماعتهای دیگر محل که وفاداری فرقهای یا سیاسی به ایران ندارند، نزدیکتر شوند. بدون چنین اقداماتی، هر گونه خروج نیروهای آمریکا به روسیه و ایران امکان خواهد داد تا سریعا حضور خود را در جناح شرقی گسترش دهند و، در این فرایند، فرصتهای بیشتری برای داعش ایجاد کنند تا با استخدام کادر جدید شورش خود را احیا کند.
*عُلا الرفاعی هموند برنامه گیدولد برای سیاست عربی در انستیتو واشنگتن است. علی علیلی کارشناس سوری است و کارش بر تحرکات امنیتی و حاکمیتی در مناطق شمال شرق کشور متمرکز است. او موسس و مدیر اجرایی پایگاه خبری مستقل دیرالزور۲۴ (@DeirEzzor24) است.