- Policy Analysis
- مقالهها و دیدگاهها
ایالات متحده باید به سعودیها هزینهای تحمیل کند، اما با هدفی روشن
واشنگتن به جای آن که خود را به اقدامات نیمبند محدود کند، باید تحویل سلاحهای تهاجمی به عربستان را تعلیق کند و گامهای دیگری نیز برای قانع کردن ریاض به تغییر عملکردش بردارد.
قتل جمال خاشقجی، هفتههاست که توجه بینالمللی را به خود جلب کرده است. ناراحتکننده است که تاثیر مرگ این روزنامهنگار بر عربستان سعودی و آیندهاش ممکن است بیش از تاثیر مقالات او در واشنگتن پست باشد. در بهترین حالت، یعنی اگر قتل او، نه به دستور مقامات بلندپایه، بلکه نتیجه عملکرد ماموران متعصب باشد، باز هم اشکالی جدی در این سیاست وجود دارد که هدفاش خاموش کردن ناراضیان یا مخالفان – از طریق حذف یا ارعاب – است.
تلاشهای محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، در مدرنسازی کشورش و آشتی اسلام با مدرنیته، هر چقدر مهم باشد، قتل خاشقجی و روایتهای متغیری که این کشور از ماجرا ارائه کرد، عبور از خط قرمز است. هیچ چیزی نمیتواند این اقدام را توجیه کند. عربستان با این اقدام، پسضربه آن را به جان خریده و بهای آن را باید بپردازد.
من این را به عنوان کسی میگویم که عقیده دارد هم دولت ایالات متحده و هم بخش خصوصی در این کشور، هر دو در سیاستهای اصلاحی بن سلمان برای متحول کردن عربستان سعودی، کاملا ذینفعاند. به همین دلیل است که من برای توسعه منافع تجاری آمریکا-عربستان، با سازمانهای گوناگونی کار کردهام یا به آنها مشاوره دادهام. طرح «چشمانداز ۲۰۳۰» بن سلمان، وعده دموکراسی نمیدهد، ولی قول تغییرات گسترده اجتماعی و اقتصادی میدهد. این تغییرات، بهویژه آنها که مستلزم کنار گذاشتن تفسیر خشک و نابردبارانه وهابی از اسلام است – تفسیری که حاصل آن صدور و تقویت القاعده، داعش و افراطگرایی در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن بوده – بسیار به نفع ایالات متحده است. به طریقی مشابه، خلق سرمشقی موفق از توسعه برای خاورمیانه عربی برای مقابله با بنیادگرایی یا رادیکالیسم – چه از نوع اسلامگرا یا سکولار آن- از دیرباز مورد نیاز بوده است زیرا روشهای رادیکال و بنیادگرا وعده پیشرفت و عدالت میدهند ولی همیشه به خلاف آن منتهی میشوند.
ولی دولت ترامپ ممکن است کمتر روی این عوامل و بیشتر روی مسائل دیگری تمرکز کند: یعنی منافع مشترک ما در مقابله با عزم ایران در تسلط بر منطقه، و نیز منافع اقتصادی و تجاری ما در پادشاهی سعودی. تعریف دولت ترامپ از منافع ما، آن را واداشته تا برای مدیریت پیامدهای قتل خاشقجی تلاش کند. درست است که دلایلی برای حفظ رابطهمان با عربستان سعودی داریم و این هم درست است که با توجه به اینکه بن سلمان ممکن است عملا تا سالهای سال بر عربستان حاکم باشد، دولت آمریکا باید راهی برای حراست از دوام منافعمان بیابد. اما حفظ هنجارهای جهانی هم منافع ما به حساب میآید، از جمله هنجارهایی که، بدون استثنا، ترور شهروندان در کشورهای دیگر یا کشاندن یک روزنامهنگار یا منتقد را به کنسولگری با هدف قتل یا ارعاب او رد میکند. مطمئنا اینها نیز از منافع مهم ماست. افزون بر این، بن سلمان بهویژه اگر قرار باشد دهههای پیاپی بر عربستان سعودی حکم براند، باید درک کند که این نوع رفتارها، هزینه سنگینی به دنبال خواهد داشت و میتواند درست همان هدفهایی را که او برای کشورش در نظر دارد، نابود کند.
تردیدی نیست که بن سلمان، مخالفت با هدفهای اصلاحی خود را – بهویژه از سوی اعضای خاندان سلطنتی و نهاد روحانیت – توجیهی برای سرکوبی همه ناراضیان میشمارد. طرفه آن که بن سلمان، با طرد ناراضیان، فشار بیشتری به خودش میآورد تا موفقیت فوری برنامههایش را ثابت کند. اما دستیابی به موفقیت در کوتاهمدت به طور فزایندهای دشوارتر خواهد بود، چرا که کسب موفقیت نیازمند دگرگونی اساسی در نظام آموزشی کنونی است که بر تقلید طوطیوار متکی است و نه حل مشکل، و چنین است دشواری رایج ساختنِ عرفهای کاری متفاوت و تغییر رسوم سختگیرانه اجتماعی و فرهنگی.
در چنین شرایطی، سرمایهگذاری خارجی بیش از پیش فوریت مییابد، ولی اقداماتی چون قتل خاشقجی بدنامی به دنبال دارد و میتواند موجب تردید در اعتماد به پادشاهی عربستان و ثبات این کشور شود و جذب سرمایه خارجی را بسیار دشوارتر کند. افزون بر این، گرچه فراهم آوردن انواع تازهای از سرگرمی – سینما، کنسرت و پارکهایی برای تفریح – مفرّی برای جوانان به وجود میآورند، اما برای تحقق هدفهای دگرگونساز بن سلمان کافی نیست: جوانان به فضایی برای اندیشیدن، گفتگو و گردهمایی هم نیاز دارند. رهبر هوشمند درک میکند که در دوران دگرگونی واقعی، فضایی برای طرح تنش ها و نارضایتی باید وجود داشته باشد.
شاید تجربه چنین درکی را به وجود آورد. فعلا دولت ترامپ باید هزینهای بر عربستان تحمیل کند، اما با هدفی روشن؛ هدف اصلی باید بیشتر قانع کردن پادشاه و ولیعهد به تغییر رفتارشان باشد و کمتر تنبیه عربستان. برای این منظور، دولت ترامپ باید اقدامی بیش از باطل کردن روادید یا اعمال تحریم بر افرادی که در قتل خاشقجی دست داشتهاند، انجام دهد. دولت ترامپ باید:
- خواهان توضیح کامل درباره آنچه رخ داده شود و از عربستان بخواهد تا به روایتهایی که تقریبا هر روز تغییر میکند، پایان دهد. حتی اگر دستور صادرشده فقط بازگرداندن اجباری خاشقجی به عربستان و یا ارعاب او به شیوه مافیایی بوده، چرا ۱۵ نفر به استانبول اعزام شدند؟ چرا یک پزشک قانونی جزو گروه بوده است؟
- بر حضور ناظران بینالمللی در محاکمه متهمان به قتل خاشقجی پافشاری کند تا ثابت شود که حکومت سعودی چیزی را پنهان نمیکند.
- به پادشاه و بن سلمان این پیام را بدهد که از این به بعد، آمریکا در مورد سرکوبی نارضایتی و ناراضیان سختگیرتر خواهد بود و شدیدتر اعتراض خواهد کرد.
- تحویل سلاحهای تهاجمی به عربستان را تعلیق کند؛ بهویژه سلاحهایی که نتایجی فاجعهبار در یمن به بار آوردهاند. ما با وجود تداوم افزایش تامین موشکهای ضدموشک برای مقابله با راکتهایی که حوثیها به عربستان شلیک میکنند، دیگر نباید از عملیات هوایی سعودی در یمن حمایت کنیم. (پیام این اقدام این خواهد بود که ما در اقدامات دفاعی، کنار عربستان خواهیم بود، اما از فرایند جاری جنگ در یمن حمایت نخواهیم کرد.)
- به پادشاه عربستان بگوید که آمریکا پیشنهادی برای حلوفصل دعوا ارائه خواهد کرد و انتظار دارد سعودیها (و قطریها) آن را بپذیرند و به این ترتیب، به جنجال عربستان با قطر پایان دهد.
- بر ایجاد سازوکاری برای «اجتناب از تصمیمهای غیرمنتظره» پافشاری کند تا از طریق این سازوکار تصمیمهایی که ممکن است بر روابط ما با سعودیها اثر بگذارد، پیش از اجرا، با ما در میان گذاشته شود. هرچند داشتن یک سفیرِ باصلاحیت آمریکایی در ریاض که دسترسی پیوسته و بههنگام به مقامهای سعودی داشته باشد، راهی جایگزین برای پیشگیری از اقدامهای شتابزده و نسنجیده خواهد بود، اما بحثهای منظم بین مقامهای بلندپایه دو کشور، میتواند تضمین کند که هیچ یک از طرفین، دیگری را غافلگیر نخواهد کرد، و سیاستها بیشتر سنجیده خواهد بود.
روشن است که دولت ترامپ در این روزها، که به اذعان خلیل الفالح، وزیر انرژی عربستان سعودی، «روزهایی دشوار» و «بحرانی» است، باید دست به اقدامی بزند. گزینه پرهیز از اقدام وجود ندارد. دولت ترامپ در حالی که میکوشد رابطه میان ایالات متحده و سعودی را حفظ کند، باید به پادشاه و بن سلمان بفهماند که اگر تغییر روش ندهند، ریسک بسیار پرهزینهای قبول میکنند.
*دنیس راس مشاور و هموند پژوهشی ممتاز ویلیام دیویدسون در انستیتو واشنگتن است. او دستیار ویژه پیشین رئیسجمهور باراک اوباما، هماهنگکننده ویژه خاورمیانه در دولت کلینتون، و مدیر ستاد برنامهریزی وزارت خارجه در دولت بوش پدر بود. میتوانید او را در توییتر (@AmbDennisRoss) دنبال کنید.