نگاهی به سابقه حماس و ایدئولوژی اصلی تغییرناپذیر آن نشان میدهد ژستهای این گروه درباره دموکراسی و فراگیر بودن را نباید با میانهروی واقعی اشتباه گرفت.
در ۱۴ دسامبر، حماس سی و پنجمین سالگرد تاسیس خود را جشن گرفت. گروه علاوه بر رونمایی از یک لوگوی جدید، یک گردهمایی در شهر غزه برگزار کرد که طی آن تفنگ هدار گلدین سرباز کشته شده اسرائیلی را به رخ کشید، بیانیههای متعددی در بیان مکرر اهدافش صادر کرد، و تلویحا به آینده مناقشاتی که با اسرائیل خواهد داشت اشاره کرد. با توجه به روند رشد ایدئولوژیک و سیاسی گروه طی چهار دهه گذشته، چنین نمایش خصمانهای مایه تعجب نیست.
بنیادشده بر خشونت
«جنبش مقاومت اسلامی» که عموما با اسم اختصاری «حماس» شناخته میشود، در ابتدا به عنوان یک بازوی اجتماعی و مذهبی اخوانالمسلمین در فلسطین در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ظاهر شد، و تا اواخر دهه ۱۹۸۰ به شکل امروزی آن نهادینه نشده بود. حماس به عنوان گروهی ملهم از اخوانالمسلمین، به «انقلاب از پایین» اعتقاد دارد ــیعنی، استفاده از نهادهای دموکراتیک موجود برای کسب قدرت و اقتدار، و همزمان ایجاد زیرساخت خدمات اجتماعی و کار تبلیغی یا «دعوت» برای جلب حمایت مردمی. اما خشونت همیشه نیروی محرک گروه و اهداف آن بوده است.
در آگوست ۱۹۸۸، حماس منشور سازمانی خود را منتشر کرد. در این سند که مملو از احساسات ضدیهودی است، نکاتی چون تمرکز سازمان بر فلسطین و ناسیونالیسم، نقش مهمی که مردان و زنان هردو قرار است در جنبش بازی کنند، و تکیه بر جهاد و طرد مذاکره با اسرائیل ــخصوصا، مبارزه خشونتطلبانه تا نابودی اسرائیلــ بارز است. منشور همچنین تصریح میکند که حماس به رغم تاثیرپذیری از ایدئولوژی اخوانالمسلمین یک سازمان منحصرا فلسطینی است.
علاوه بر فراخوان جهاد علیه اسرائیل، منشور اشارهای به عبدالله عزام (۱۹۸۹-۱۹۴۱) میکند؛ یک عضو اخوانالمسلمین و یکی از نظریهپردازان تاثیرگذار بر گروههای جهادی از قبیل القاعده. بنا به ماده ۱۲ منشور، «مقاومت و سرکوب دشمن وظیفه فردی هر مسلمان است، مرد یا زن. هر زنی میتواند برود و بدون اجازه شوهرش با دشمن بجنگند». این جمله بیانگر فتوای معروف عزام درباره وظیفه فردی برای جهاد است، که گروههای افراطی کماکان آن را امروز تکرار میکنند (مثلا، برای توجیه مشارکت زنان در عملیاتهای خشونتآمیز تحت شرایط خاص).
حماس همزمان که ایدئولوژی اسلامی خشونتطلب را اتخاذ میکرد، میکوشید خود را به عنوان بدیلی برای سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) تبلیغ کند که در آن زمان سازمان فراگیری بود که بر عرصه سیاست فلسطین سلطه داشت. این تصمیم با استقبال بسیاری روبهرو شد، چون استقبالکنندگان معتقد بودند خدمات اجتماعی را که ساف ارائه نمیکرد، حماس میتواند تامین کند. گروه همچنین حمایت بسیاری را در میان فلسطینیانی جلب کرد که از تصمیم ۱۹۸۸ ساف مبنی بر به رسمیتشناختن موجودیت اسرائیل و همچنین پذیرش قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل که خواستار راهحل دوکشوری بود، ناراضی بودند؛ حماس با هر دو موضع به شدت مخالف بود.
در این دوره، حماس شروع به اقدامات خشونتبار کرد. مثلا، همراه با جهاد اسلامی فلسطین، به ترویج بمبگذاریهای انتحاری علیه اهداف اسرائیل کمک کرد. اما وقایع بعدی، از جمله انتفاضه اول (۱۹۹۳-۱۹۸۷)، معاهدههای اسلو (۱۹۹۳)، و انتفاضه دوم (۲۰۰۵-۲۰۰۰)، حماس را وادار کرد تا خود را با واقعیتهای در تغییر خاورمیانه تطبیق دهد.
حکمرانی و مشروعیت
حماس بعد از تقریبا بیست سال که به عنوان یک بازیگر غیردولتی خشونتطلب فعالیت میکرد، با حمایت وسیع مردمی به عرصه سیاسی وارد شد. نقطه عطف این تحول انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در ژانویه ۲۰۰۶ بود که حماس به عنوان بخشی از بلوک «تغییر و اصلاح» رقابت میکرد و موفق شد ۷۴ کرسی حائز شود و در مجلسی که ۱۳۲ کرسی دارد اکثریت پیدا کند.
این نتیجه منجر به تشکیل دولت فلسطینی جدیدی تحت هدایت اسماعیل هنیه رهبر حماس شد، که تنش با فتح، رقیب سیاسی اصلی گروه، را افزایش داد. به رغم امضای توافق وحدت ملی در مارس ۲۰۰۷، دو رقیب خیلی زود درگیری مرگبار را از سر گرفتند که به تسخیر غزه در ژوئن همان سال از سوی حماس انجامید. از آن پس، دو نهاد بر مردم فلسطین حکومت کردهاند: حماس بر غزه حاکم شد، و تشکیلات خودگردان فلسطینی در دست فتح که کرانه باختری را اداره میکند.
گرچه حماس از طریق انتخابات وارد عرصه سیاسی شد، مشروعیت تداوم کنترل آن بر غزه مرتبا از سوی تشکیلات فلسطینی، اسرائیل، آمریکا، و جامعه بینالمللی زیر سوال قرار گرفته است. این بدان خاطر است که گروه از آن زمان با زور بر این قلمرو حکم رانده، دسترسی رسانهها را محدود کرده، و با فتح و گروههای دیگری که سعی در ایجاد تشکیلات سیاسی در آنجا دارند به شدت برخورد کرده است. علاوه بر این، حماس کماکان از خشونت سیاسی و تروریسم به عنوان تاکتیکی هم در داخل و هم خارج استفاده میکند.
در نتیجه، «بازوهای» سیاسی و نظامی حماس از سوی استرالیا، بریتانیا، کانادا، اتحادیه اروپا، اسرائیل، و آمریکا به عنوان نهادهای تروریستی شناخته شدهاند. علاوه بر این، پاراگوئه و نیوزیلند، بازوی نظامی حماس (یعنی، گردانهای عزالدین قسام، یا به طور سادهتر گردانهای قسام) را در فهرست گروههای تروریستی قرار دادهاند.
در خاورمیانه، سیاستها در قبال حماس متفاوت است. تروریست خواندن اخوانالمسلمین از سوی عربستان باعث سردی روابط با حماس شد، حال آنکه مصر تحریم قبلی حماس در سال ۲۰۱۵ را لغو کرد. دولتهای اردن، قطر، و ترکیه علنا از حماس و دستور کارش حمایت نکردهاند، اما با رهبران آن ملاقات داشتهاند و نقش ناظر منفعل یا میانجی بازی کردهاند. در جاهای دیگر، رابطه پیچیده گروه با سوریه تازه شروع به گرم شدن کرده است، در حالی که ایران دهههاست که از حماس حمایت مالی و نظامی میکند.
از زمان در دست گرفتن کنترل غزه، حماس همچنین در چهار درگیری بزرگ و تعداد زیادی زد و خوردهای کوچکتر با اسرائیل وارد شده است. همزمان، خود را به شکل یک بازیگر صاحب حاکمیت و ظاهرا باثبات نشان میدهد ــزیرساخت قلمرو خود را اداره میکند، کمپینهای رسانهای گسترده (به زبانهای مختلف) اجرا میکند، و در کل تلاش میکند ناظران را متقاعد کند که نقش دولت دارد نه یک گروه تروریستی. علاوه بر این، از سال ۲۰۰۶ در ادوار متعددی از مذاکرات با تشکیلات فلسطینی و اسرائیل شرکت کرده است، و هر بار پیشنهاد «هدنة» (آتشبس موقت) برای کاهش خشونت درون اراضی فلسطینی داده است. اما چنین توافقاتی به طور کلی از طریق طرفهای ثالث (مثلا، قطر و ترکیه) به دست آمده تا مستقیما از طرف حماس؛ و حماس هرگز واقعا شیوههای خشونتآمیز سیاسی خود را ترک نکرده است.
گامی در جهت جدید؟
همانگونه که حماس بارها گفته، اهداف و جهتِ رو به تکامل آن در دو سند اصلی نشان داده شده است: منشور ۱۹۸۸، و نسخه ترمیمشده آن در می ۲۰۱۷ با عنوان «سند اصول و سیاستهای کلی». سند دوم نشاندهنده یک تغییر گفتمان است که گروه در آن سعی دارد خود را به عنوان بدیلی میانه دو نیرو یعنی سازمانهای جهادی جهانی مثل داعش و گروههای ناسیونالیست سکولار مثل سازمان آزادیبخش فلسطین جلوه دهد. اما به رغم این جایگاه، در اصول و سیاستهای جدید همچنین اعلام شده که «مقاومت و جهاد برای آزادسازی فلسطین یک حق مشروع، وظیفه، و افتخار برای تمام پسران و دختران ملت ما و امت ما [امت اسلام در دنیا] است».
یک تناقض دیگر را میتوان در فرمول «اسلامیسازی» به عنوان یک «انتخاب» فردی دید. مثلا، حماس مرتبا ادعا کرده که هرچند پوشیدن حجاب یک الزام دینی است، انتخاب آن با خود زن است و چیزی نیست که به او تحمیل شود (مثلا، طبق مصاحبه خالد مشعل رهبر حماس که در وبسایت گروه منتشر شد). اما همزمان، گروه برای تحقق اهداف خود در رسیدن به یک جامعه اسلامی «سنتی» از اقدامات خشونتآمیز و فشار ابایی ندارد؛ از جمله کارزارهای «فضیلت» برای ممانعت از رفتارهای «غربی»، حذف معلمان مرد از مدارس دخترانه، تفکیک جنسیتی کلاسهای دختران بعد از سن نُه سالگی، و مجازات مربیان رانندگی مرد که همراه محرم برای شاگردان زن ندارند. حماس در توجیه تمام این تصمیمات مدعی شده که دلیل اصلی اینها خواست جامعه محافظهکار غزه بوده است.
بعد از سی و پنج سال، حماس استقامت خود را در یک محیط سازمانی پررقابت و اغلب کینهجو نشان داده است. گروه با چالشهایی در برابر تداوم حکمرانی خود از سوی تشکیلات فلسطینی و نیز از طرف گروههای اسلامگرای خشونتطلب دیگر از جمله جهاد اسلامی و داعش روبهروست. اما همچنین وقتی لازم بوده در قدرت بماند خود را سازگار کرده است. مثلا، اغلب برای تثبیت اوضاع متزلزل اقتصاد غزه، که بیشتر اوقات به نظر میرسد نزدیک به بحران باشد، به یک آتشبس ناخوشایند با اسرائیل تن میدهد. و در مارس ۲۰۲۱ در حرکتی بیسابقه، یک زن، جمیله الشنطی، را به عضویت دفتر سیاسی خود منصوب کرد که بالاترین هیئت تصمیمگیری گروه است. علاوه بر اینها، انرژی سیاسی بیشتری را برای گسترش جای پای خود در کرانه باختری متمرکز کرده است، چنانکه اخیرا در انتخابات شورای دانشجویی در دانشگاه بئرزیت، که زمانی سنگر فتح بود، پیروز شد.
در حالی که حماس برای کسب مشروعیت بینالمللی تلاش میکند، بیشک صفاتی را که بیش از همه برای خود قابل تمجید میداند برجسته خواهد کرد؛ یعنی حاکمیت دموکراتیک فرضی خود (به رغم نبود انتخابات در غزه)، شمول جنسیتی خود، اسلامیسازی جامعه (که ظاهرا مورد حمایت مردم است)، و رویکرد ارسال پیامهای دوگانه برای مخاطبان محلی و مخاطبان بینالمللی (مثلا، بیانیههای حماس به مناسبت سالگرد تاسیس آن در عربی و انگلیسی متنهای متفاوتی داشت). آمریکا و متحدانش نباید فریب این رویکردهای به ظاهر میانهروتر را بخورند. بهرغم روی آوردن به گفتمان تغییر در برخی زمینهها، حماس کماکان متعهد به هدف اصلی خود است: مبارزه خشونتطلبانه علیه اسرائیل با هر وسیله ضروری، و حفظ خود به عنوان سکاندار رهبری فلسطینیان.
دوورا مارگولین هموند بلومنستاین-روزنبلوم در انستیتو واشنگتن است.