- Policy Analysis
- دیدبان سیاستگذاری 3859
لحظه پرمخاطره خاورمیانه: پیامدهای سیاستگذاری و خطرهای تنشافزایی
دو مقام پیشین آمریکایی و اسراییلی و یک کارشناس امنیتی برای بررسی حمله بیسابقه ایران، پاسخ بالقوه اسراییل، و گزینههای ایالات متحده برای جلوگیری از شروع یک جنگ تمام عیار منطقهای گرد هم آمدند.
انستیتو واشینگتن در روز ۱۶ آوریل (۲۸ فروردین) یک میزگرد آنلاین برای بررسی مباحث سیاستگذاری برگزار کرد که در آن دانا استرول، زوهار پالتی، و فرزین ندیمی سخن گفتند. استرول مدیر پژوهش و پژوهشگر ارشد کاسن در انستیتو است واو در آخرین سمت دولتی خود بلندپایهترین مقام غیرنظامی پنتاگون در حوزه خاورمیانه بهشمار میرفت. پالتی پژوهشگر بینالمللی ویتربی در انستیتو و رییس پیشین اداره سیاسی-نظامی و سیاستگذاری وزارت دفاع اسراییل است. ندیمی پژوهشگر ارشد انستیتو و نویسندهی تحقیقی است که انستیتو در سال ۲۰۲۳ با عنوان «نسل بعدی موشکهای بالستیک ایران» منتشر کرد. آنچه در پی میآید چکیدهای از گفتههای آنان است.
دانا استرول
پس از حمله هفتم اکتبر (پانزدهم مهرماه) حماس، جو بایدن رییسجمهوری آمریکا دستور اجرای مجموعهای از اقدامات را در حمایت از حق اسراییل برای دفاع از خود صادر کرد. او همچنین برای آنکه به ایران و گروههای نیابتیاش این پیام را برساند که نباید بحران را تشدید کنند، حضور نظامی آمریکا در منطقه را تقویت کرد. از آن زمان، دولت آمریکا به طور همزمان مشغول پیش بردن دیپلماسی در صحنه عمومی و خصوصی برای جلوگیری از گسترش درگیری به دیگر جبههها بوده است تا اسراییل بتواند هدف نظامی خود یعنی شکست دادن و برچیدن حماس را دنبال کند. در عین حال، بایدن در شش ماه گذشته در مقایسه با سه سال نخست ریاست جمهوری خود حملات نظامی بیشتری را در خاورمیانه انجام داده است. سنتکام فرماندهی مرکزی ایالات متحده در پاسخ به بیش از ۱۸۰ حمله شبهنظامیان مورد حمایت ایران، حملات یکجانبهای را در عراق و سوریه انجام داد و، همچنین، در همراهی با شرکای خود به حملاتی چندجانبه دست زد که هدف آن قابلیتها و زیرساختهای حوثیها در یمن بود.
در مورد ایران باید گفت این کشور اهداف استراتژیک خود را پس از هفتم اکتبر تغییر نداده است. چنان که تاریخ جمهوری اسلامی نشان میدهد، تهران به دنبال بیرون راندن نیروهای آمریکایی از خاورمیانه، به رخ کشیدن خود به عنوان نیروی هژمون منطقه، و به چالش کشیدن موجودیت اسراییل است. پس از هفتم اکتبر، رهبران ایران فرصت یافتند تا این اهداف را به صورتی تهاجمیتر دنبال کنند و این کار را در چند زمینه پی گرفتند: فعال کردن گروههای نیابتی خود در سراسر منطقه، تمرکز بر اقداماتی که معتقد بودند اسراییل را تحت فشار قرار میدهد، تحمیل هزینه بر ایالات متحده آمریکا به خاطر حمایت از شریک خود اسراییل، و ایجاد شکاف در اتحاد آمریکا و اسراییل. در آخرین اقدام، ایران در تاریخ ۱۳ آوریل (۲۵ فروردین) به اسراییل حمله کرد.
با وجود این، ایران به هیچیک از اهداف خود دست نیافته است؛ رهبران آن پایداری واشینگتن را دستکم گرفتند و در مورد تنشهای میان اسراییل و ایالات متحده بر سر جنگ غزه در پیشبینیهای خود مرتکب اشتباه شدند. جو بایدن، رییسجمهوری آمریکا، در چند ماه اخیر حضور نظامی ایالات متحده را در منطقه افزایش داده و ناوشکنها، سامانههای دفاع هوایی-موشکی و نیروهای دیگری را به خاورمیانه اعزام کرده است. به عنوان نمونه، دو ناوگروه ضربتی هواپیمابر در پایان ۲۰۲۳ به منطقه اعزام شدند که نخستین حضور چنین گروه ضربتی در خاورمیانه از سال ۲۰۲۱ به این سو است. در آن زمان، یک ناوگروه هواپیمابر برای حمایت از روند خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان به خاورمیانه فرستاده شد. امروز نسبت به پیش از هفتم اکتبر، شمار هواپیماهای جنگی بیشتری بر فراز منطقه پرواز میکنند. در واقع، تعهد بایدن به دفاع از اسراییل قوی و استوار باقی مانده است. اختلاف نظرهای دوجانبه بر سر وضعیت انسانی در غزه و تلفات غیرنظامیان بوده، ولی به صفآرایی استراتژیک بر ضد ایران خدشهای وارد نشده است.
شکست مفتضحانه حمله موشکی و سهابی* ایران در ۱۳ آوریل به اسراییل نیز در مورد توان بازدارندگی ایران تردید ایجاد کرده است. تهران اکنون خود را به عنوان یک متجاوز، آماج محکومیت جهانی یافته و توجه دیپلماتیک بیشتری به تجاوز تهران به حریم هوایی چندین کشور جلب شده است. همچنین، برای رهگیری بسیاری از سهابها و موشکهای مورد استفاده در حمله ایران همکاری تنگاتنگی بین ایالات متحده آمریکا، اسراییل، و متحدان اروپایی و خاورمیانهای شکل گرفت.
واکنش هماهنگی که ایالات متحده سازماندهی کرد، همچنین شاهدی است بر این نکته که تلاش چند ساله برای ادغام قابلیتهای دفاع هوایی و موشکی اسراییل و کشورهای عرب میتواند در مقابل تجاوز ایران حفاظت موثری ارایه دهد. این تلاش با تکیه بر سه عامل مهم امکانپذیر شد: (۱) ارزیابی تهدید مشترک مبنی بر اینکه ایران عامل اصلی بیثباتی در خاورمیانه است و امنیت منطقه با همکاری بهتر بدست میآید؛ (۲) تصمیمی که در سال ۲۰۲۱ اتخاذ شد و به موجب آن اسراییل از حوزه اختیارات فرماندهی اروپایی ایالات متحده (یوکام) به فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام)، منتقل شد؛ و (۳) تکمیل و تدارک فناوریهایی که نوآوری را سریعتر و مقرون-به-صرفهتر میکنند. در آینده، واشینگتن و اورشلیم لازم است به جای آن که این یگانگی دفاعی را به عنوان "طرفداری از اسراییل" یا "ضدیت با ایران" در نظر بگیرند، آن را تلاشی متحد برای دفاع از حق حاکمیت و امنیت تکتک شرکای منطقهای بدانند.
زوهار پالتی
حمله مستقیم و روشنی که در آخر هفته گذشته بر ضد اسراییل انجام شد، نشاندهنده افزایش فوقالعادهی تنش در مناقشات منطقه و مرحله جدیدی از تجاوز از سوی ایران است. این رگبار موشکی و سهابی نخستین حمله علنی جمهوری اسلامی به اسراییل و فراتر از درگیریهای نیابتی بود که تا آن روز مشخصه درگیریهای پیشین بود. انگیزههای احتمالی این تغییر رویکرد بسیار متنوع است:
- ممکن است علی خامنهای رهبر ایران، پاسخ حسابشده به حمله اول آوریل اسراییل به مقامهای ارشد نظامی ایرانی در دمشق را الزامی دیده است، چه به این دلیل که آن حمله را مقدمه بالقوه حرکات مشابه دیگری به حساب آورده باشد، و چه از آن جهت که از وقایع اخیر در ایران دلواپس شده، و یا به هر دو دلیل.
- این چرخش ممکن است منعکسکننده قضاوت نادرست تهران از روابط کنونی آمریکا و اسراییل باشد. به نظر میرسد که هشدار اسراییل و ایالات متحده، از جمله هشدار صریح رییسجمهور بایدن در۲۴ فروردین مبنی بر خودداری ایران از حمله، موجب بازدارندگی رژیم نشده است.
- جنبهی نگرانکنندهتری هم وجود دارد: که تغییر رویکرد ایران چه بسا نشاندهنده اعتماد به نفس تازهای ناشی از پیشرفت در قابلیت برنامه هستهای تهران باشد.
در واقع، این حمله یک ضرورت استراتژیک مهم را برجسته میکند: نباید به ایران اجازه دستیابی به سلاح هستهای داده شود. برای تامین ثبات جهانی، رویکرد تهاجمی و مهارناپذیر تهران مستلزم اقدام فوری بینالمللی برای توقف جاهطلبیهای هستهای آن است.
با وجود وخامت اوضاع، جامعه مدنی اسراییل تابآوری تحسینبرانگیزی از خود به نمایش گذاشت و نشان داد که باید در استراتژیهای درازمدت امنیت ملی این کشور بازنگری شود. استحکام همکاریهای خارجی اسراییل هم، از اتحاد با ایالات متحده آمریکا تا پیمانهای ابراهیم، اعتبار خود را نشان داد. شامگاه ۱۳ آوریل ارزش تلاشهای امنیتی همافزا و مشترک با کشورهای عرب را نشان داد و به اسراییل اطمینان داد که تنها نیست.
روابط رو به رشد با عربستان سعودی به طور خاص راهی امیدوارکننده برای یک چارچوب گستردهتر صلح و امنیت منطقهای است که به طور بالقوه همسویی قابل توجهی را سرعت میبخشد و ایران را از نظر دیپلماتیک منزوی ساخته نفوذ آن را در خارج از مرزهایش محدود میکند. بی گمان، یک توافق صلح با ریاض به مانند پیروزی در مقابل ایران خواهد بود.
فوریترین اولویتهای استراتژیک اسراییل دو بخش دارد: جلوگیری از دستیابی ایران به قابلیتهای هستهای و آزادی گروگانهایی که در غزه نگهداری میشوند. برای رسیدن به این اهداف، اسراییل در حال بسیج کردن جامعه بینالمللی است تا به تهدید ایران نه تنها به عنوان یک مسئله منطقهای بلکه به عنوان یک مسئله امنیت جهانی پاسخ دهند. علاوه بر همکاری بینالمللی، پاسخ چندوجهی اسراییل به این سطح جدید از تهدید شامل صبر استراتژیک و آمادگی برای اقدام قاطع در زمان نیاز خواهد بود. چشمانداز راهبردی خاورمیانه به سرعت در حال تحول است و این امر نیازمند رویکردهای چابک و آیندهنگرانهای به دو موضوع امنیت ملی و دیپلماسی است.
فرزین ندیمی
هدف از حمله بیسابقه و مستقیم ایران به اسراییل، به چالش کشیدن برتری کیفی نظامی این کشور و ایجاد یک قاعده جدید برای تلافی حملات آینده اسراییل به داراییهای ایران در هر نقطه از جهان بود. به عبارت دیگر، تهران میخواست توازن قدرت در منطقه را بر هم بزند و بار دیگر بازدارندگی را در برابر اسراییل ایجاد کند.
عملیات ۱۳ آوریل با شمار قابل توجهی سهاب، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک انجام شد و هدف اصلی آن بخشی از تاسیسات نظامی اسراییل بود که در حمله ۱۳ فروردین به دمشق مورد استفاده قرار گرفته بود. موشکهای بالستیک که کانون قابلیت تهاجمی رژیم ایران است، از چندین پایگاه در سراسر ایران شلیک شد. سامانه دفاعی اسراییل و متحدانش بسیاری از آنها را با موفقیت رهگیری کردند و تنها تعدادی از موشکها توانستند به اهداف مورد نظر خود برخورد کنند. با تمام اینها، ایران از پیش قصد کلی خود برای حمله را به کشورهای منطقه اعلام کرده بود و بنابرین به نظر میرسد حمله برای غافلگیری تاکتیکی طراحی نشده بود؛ بلکه دستکم بخشی از هدف آن آزمودن فناوری تهاجمی ایران در برابر سامانههای دفاعی پیچیده اسراییل و متحدانش بود.
هماکنون، ایران با وجود در آمادهباش کامل نگهداشتن نیروهایش و افزودن بر لفاظیهای خصمانه مقامات خود، در مورد احتمال افزایش تنش احتیاط به خرج میدهد. در درازمدت، رژیم ایران ممکن است از اتکا بر نیروهای نیابتی خود فاصله بگیرد و پولی را که از این راه پسانداز میکند، شاید با کمک روسیه صرف برنامههای تسلیحاتی پیشرفته خود کند. چنین استراتژی میتواند بویژه شامل تقویت قابلیتها در حوزههای ویژهای مانند موشکهای کروز فراصوت (سوپرسانیک) و موشکهای کروز و بالستیک ابرفراصوت (هایپرسانیک) باشد.
با وجود موفقیت کلی در مقابله با حمله ایران، این واقعه تاکیدی است بر لزوم همکاریهای هرچهبیشتر دفاعی منطقهای برای رویارویی موثرتر با تهدیدهای جدیتر هوایی و موشکی. همزمان، ایالات متحده آمریکا، اسراییل و دیگر شرکای منطقهای لازم است بر گسترش و تقویت اتحادهای دفاعی موجود در منطقه تمرکز کنند. این رویکرد مستلزم ایجاد شبکههای دفاع هوایی و موشکی قوی و یکپارچه و همچنین تاکید بر ائتلافهایی همانند منطقه آسیا-اقیانوسیه است.
در عین حال، توجه به این نکته ضروری است که اقدامات رژیم ایران منعکسکننده خواستههای بیشتر مردم ایران نیست. بیشتر مردم ایران به دنبال همزیستی مسالمتآمیز با دیگر کشورهای منطقه هستند. این تفاوت دیدگاه که نشاندهنده شکاف بزرگی میان رژیم جنگطلب و مردم به طور عمده صلحطلب ایران است، در فهم انگیزهها و زمانبندی راهبردهای نظامی-امنیتی تهران و سرمایهگذاری روی قابلیتهای تهاجمی بسیار مهم است. به احتمال زیاد، رژیم به دور شدن از مردم ادامه خواهد داد و همچنان از ماجراجوییهای نظامی به عنوان ابزاری برای تسلط منطقهای و مخفی کردن شکستهای فاجعهبارش در داخل کشور استفاده خواهد کرد.
*سهاب: سامانه یا سیستم هوایی بیسرنشین (بهجای پهپاد)
این گزارش فشرده را عبدالله الحايك تهیه کرده است. مجموعه میزگردهای مباحث سیاستگذاری با حمایت سخاوتمندانه خانواده فلورنس و رابرت کافمن میسر شده است.