- Policy Analysis
- مقالهها و دیدگاهها
چگونه میتوان به درگیری اسرائیل و فلسطینیان خاتمه داد و مانع برخوردهای آتی شد
Also published in Los Angeles Times
واشنگتن باید برای ایجاد یک آتشبس پایدار، بحثهای مربوط به عادی سازی آبرومندانه روابط بین اسرائیل و عربستان را دنبال کند و حماس را مجبور سازد که بین راکتهای خود و بازسازی یکی را انتخاب کند.
اسرائیل و حماس بار دیگر، درگیر تبادل شدید و مرگبار راکتها و بمباران شده اند. درگیری اخیر، با همه دردناک بودنش، چند واقعیت عمیقتر را روشن ساخت. نخست اینکه مسئله فلسطین را نه میشود نادیده گرفت و نه انکار کرد. شاید برخی افراد در اسرائیل بر این عقیده باشند که توافق صلح ابراهیم که باعث عادی شدن روابط اسرائیل و دو کشور عربی شد، به معنای نادیده گرفتن فلسطینیها و تصاحب قلمرو فلسطینیان است. اما این هفته ماجرای متفاوتی اتفاق افتاد؛ ماجرایی که نه تنها بر آنچه که در خارج از اسرائیل اتفاق میافتد اثرگذار است، بلکه برای بافتار این جامعه نیز پیامدهایی خواهد داشت.
البته اسرائیل به تنهایی نمیتواند این مناقشه را حل و فصل کند. فلسطینیها نیز باید حاضر به مصالحه باشند و این همان چیزی است که آنها در برابرش مقاومت میکنند. اما اسرائیل باید پذیرای رویکردهای جدیدی باشد که نشان دهد نه فقط نیازهای اسرائیلیها، بلکه نیازهای فلسطینیها را نیز به رسمیت میشناسد.
دوم اینکه اورشلیم همچنان موضوعی است که باعث شعلهور شدن درگیریها و تنشها میشود، به ویژه زمانی که موضوع مکانهای مذهبی در میان است یا وقتی که حضور فلسطینیها با تهدید روبرو میشود. این همان مسئلهای است که سبب تازه ترین نبرد بین نیروهای اسرائیلی و شبه نظامیان فلسطینی شد؛ یعنی همزمان شدن حکم دادگاه عالی اسرائیل مبنی بر بیرون راندن چندین خانواده فلسطینی از محله شیخ جراح و درگیریهایی که در مسجدالاقصی، سومین مکان مقدس مسلمانان جهان، روی داد.
شاید اسرائیلیها تصور کنند که در هر دو مورد -یعنی تفسیر حقوقی مضیق درباره اینکه چه کسی مالک زمینهای محله است و نیز پاسخ پلیس به پرتاب سنگ فلسطینیها در نزدیکی مسجد الاقصی- واکنش آنها موجه بوده است. اما در درگیریهای میان اسرائیل و فلسطین، مسئله این نیست که حق با کیست، بلکه مهم این است که عاقلانه رفتار شود. و مطمئنا شلیک پلیس اسرائیل به داخل مسجد الاقصی اقدامی عاقلانه نبود.
سوم اینکه حماس تهدیدی برای آینده فلسطینیها و هر گونه امید به برقراری صلح است. هدف حماس نفی اسرائیل است نه همزیستی با آن. همانطور که انتظار میرفت، رهبران حماس به سرعت تلاش کردند تا با پرتاب راکت به اورشلیم، مدعی دفاع از قدس و رهبری جنبش فلسطین باشند. رهبران این سازمان میدانستند که این کار وضعیت اورشلیم را تغییر نخواهد داد و حتی واکنش سخت اسرائیلیها را به دنبال خواهد داشت، اما هدف آنها برانگیختن خشم فلسطینیها بود.
اینکه فلسطینیهای اورشلیم ممکن بود با راکتهای حماس کشته شوند و فلسطینیهای غزه نیز یقیناً بر اثر حملات اسرائیل میمردند، برای رهبران حماس کوچکترین اهمیتی نداشت. آنها خود زیر زمین و در تونلهایی که نه برای مردم، بلکه برای سلاحها و جنگجوهای خود تدارک دیده اند، پناه گرفتهاند. دهها هزار موشک و تونلهای یادشده با فولاد، فلز، سیمکشی برق و سیمان ساخته شده، در حالیکه همه این مواد میتوانست برای بازسازی غزه فقرزده استفاده شود. اما این امور برای حماس اهمیتی ندارد.
با پایان نبرد فعلی، غزه بیش از پیش ویران خواهد شد و نیاز مبرمی به بازسازی خواهد داشت. اما اولویت نخست حماس (با پشتیبانی ایران) بازساخت زرادخانه نظامیاش است تا بتواند دوباره به شهرهای اسرائیل حمله کند. برای هر نوع سیاستگذاری در آینده، باید مطمئن شد که حماس نمیتواند زرادخانه خود را احیا کند، چرا که دیر یا زود از آن استفاده خواهد کرد.
بنابراین، چه باید کرد؟ برای شروع باید بار دیگر برای میانجیگری در آتشبس به مصر اتکا کرد. حماس احتمالاً حاضر است که به این دوره از جنگ پایان دهد چرا که میداند که غزه اکنون با کمبود برق و سوخت مواجه است و راکتهای دوربرد آن دیر یا زود تمام میشوند.
به همین ترتیب، در حالی که اسرائیل خواهان تثبیت مجدد توان بازدارندگیاش است، ارتش این کشور میداند که موفق شده بخش زیادی از قابلیتهای تولید موشک حماس و شبکه تونلهای آن را منهدم کند. علاوه براین، رهبران اسرائیلی میدانند که با توجه به محدود بودن ارزش خسارات وارده به قابلیتهای نظامی حماس و بالا بودن بهایی که اسرائیل در سطح بینالمللی برای شمار فلسطینیهای کشته شده در غزه پرداخت میکند، نفعی که از این معامله میبرند، به پایان خود نزدیک میشود.اقدام بعدی باید برجستهسازی مسئله راکتهای حماس باشد. این کار باید از طریق سازماندهی یک برنامه معتبر بینالمللی برای بازسازی غزه، با تاکید بر طرحهای بزرگ و خاص زیربنایی و ایجاد مسکن صورت گیرد، اما باید مشروط به خروج قابل تایید همه موشکهای باقیمانده و توانمندی تولید آنها از این منطقه باشد. بگذارید حماس در برابر جامعه بینالمللی و فلسطینیها توضیح دهد که چرا وجود موشکها برایش مهمتر از مردم غزه است.
آنگاه پس از برقراری آتش بس، باید از روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل برای شکستن بنبست سیاسی میان اسرائیلیها و فلسطینیها استفاده کرد. امارات متحده عربی، همان موقع که به عادیسازی کامل روابطش با اسرائیل میپرداخت، آن را مشروط به عدم الحاق زمینهای کرانه باختری به اسرائیل کرد که در برنامه صلح ۲۰۲۰ رئیس جمهور ترامپ گنجانده شده بود و به موجب آن اسرائیل اجازه مییافت تقریباً ۳۰ درصد از کرانه باختری را ضمیمه خاک خود کند. دولت بایدن باید از مدل امارات استفاده کند و به نحو انعطافپذیری آن را به کار برد.
به عنوان مثال، کاخ سفید باید با احتیاط به سعودیها و اسرائیلیها مراجعه کند و گزینههای مربوط به عادیسازی و واکنشهای مناسب آن را از دید خود پیشنهاد کند: عربستان سعودی یک دفتر بازرگانی غیردولتی در تل آویو افتتاح میکند و اسرائیل نیز پروژه شهرکسازی در سمت شرق مرز امنیتی یا ۹۲ درصد از خاک کرانه باختری را متوقف میکند. این کار باعث ایجاد دو کشور فلسطینی-اسرائیلی نمیشود اما آن را به عنوان یک گزینه محفوظ میدارد و از چنین اقدامی برای حرکت موازی تشکیلات خودگردان فلسطینی به سمت اسرائیل استفاده میشود.
هیچ کدام از اینها به خودی خود اتفاق نخواهد افتاد. یک مسئله مشخص است: اینکه بازگشت به وضعیتی که قبل از آغاز درگیری اخیر وجود داشته، راه حل نیست مگر اینکه بخواهیم این چرخه با هزینههای فزاینده تکرار شود.
دنیس راس مشاور و هموند برجسته ویلیام دیویدسون در انستیتو واشنگتن است. این مقاله ابتدا در وبسایت لس آنجلس تایمز منتشر شده است.